سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جنگ، جنگ تا یک پیروزی!

جنگ، جنگ تا یک پیروزی!

سلام،

چندی است به این فکر می کنم که چرا تلاش فلاسفه مانند تلاش ریاضی دانان نتیجه بخش نیست. چرا کسی به قضیه فیثاغورث در مقیاس بزرگ شک نمی کند. چرا در فلسفه های مختلف همگان به بنیادهای اولیه یک فلسفه هم ایراد وارد می کنند. اما در ریاضی کسی به اصول اولیه اقلیدس ایراد نمی گیرد، بلکه اگر هم جایی آنها را نا کارآمد دید می گوید من نوع دیگری از هندسه را ارائه می دهم و نمی گوید هندسه اقلیدسی غلط است.

راه حل این معضل چیست؟

 

اگر به دنبال راه حل این مسئله به ادامه مطلب آمده اید به گمانم کور خوانده اید و پاسخی نخواهید یافت. اما سعی می کنم مسئله را به خوبی بیان کنم.

بیان فورمال:

چرا با این که هم در فلسفه و هم در ریاضی از منطق صوری استفاده می شود، در فلسفه شاهد جهان بینی هایی کاملا متفاوتیم اما در ریاضیات نه؟

 

تشریح:

یه چیزی داریم به نام منطق صوری. یه مجموعه از استدلال های معتبره که همه قبول دارن. مثلا این که اگه یه نتیجه رو برای یک کل بگیریم برای جزء هم میتونیم بگیریم. مثلا اگه نتیجه بگیریم همه اعداد مثبت هستند، دیگر بحثی نمی ماند که منفی دو هم مثبت است. عمدا این مثال را زدم که با منطق صوری آشنا شوید. این جا نتیجه گیریمان اشکال ندارد و درست است اما چیزی که به عنوان ورودی استفاده کرده ایم نا معتبر بوده و همه اعداد مثبت نیستند. (به این ورودی ها می گوییم منطق مادی)

البته این که چه صورتهایی از استدلال را هم صحیح بدانیم جزء منطق مادی است.
چیزهایی که در منطق مادی استفاده می شود بدیهی باید باشند و استدلال نشوند، چرا که قبل از استدلال نیاز به موادی دیگر داریم. در واقع یک منطق مادی خوب است که موارد آن کافی و لازم باشند. کافی یعنی این که برای اثبات چیزی دستمان خالی نباشد و لازم یعنی این که چیزی در این منطق بیهوده نباشد و نتوان آن را از موارد دیگر این منطق استدلال کرد.

یک چیز جالب هم وجود دارد. اگر مجموعه بدیهیاتی که می پذیریم تهی باشد اصلا استدلال نمی توانیم بکنیم. در واقع همین که استدلال نمی توانیم بکنیم را هم نمی توانیم بفهمیم :-)

 

لاجرم پاسخ به سوال فوق آن است که در فلسفه منطق های مادی در جنگ هستند اما در ریاضی چنین نیست.

بگذارید برای پاسخ دادن کمی عمیق شویم. شاید دلیل جنگ موجود در فلسفه آن است که فلسفه به هنجارهای عملی می رسد اما ریاضی نه. مثلا این که بپذیرم قضیه بولزانو برقرار است جلوی شرابخواری یا زناکاری یا قرائت قرآن یا مسجد رفتن یا کمک کردن به یتیمان را نمی گیرد؛ همان طور که به آنها تشویق هم نمی کند. اما پذیرفتن فلسفه صدرایی باعث تغییر تا ریزترین چیزهای زندگی می شود؛ مثلا نحوه دستشویی رفتن.

 

ببخشید که بیشتر درد دل گفتم ولی امیدوارم به درد خورده باشه.

راستی حالا جنگ، جنگ تا یک پیروزی یعنی چی؟ شاید اگر در فلسفه هم تنها تا توصیف طبیعت و امثال آن پیش برویم و نخواهیم آن را به بایدها و نباید ها تعمیم دهیم احتمالا به توافق خواهیم رسید، اما توافقی که هیچ گاه بیرون از ذهن و در عمل مشاهده نخواهد شد.

95/10/25 موافقین 0 مخالفین 0
alto stratous

نظرات (0)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

چرا به دلم اعتماد کنم؟

چرا به دلم اعتماد کنم؟

سلام،
در نوشته قبل گفتم که اگه یه سری چیزها رو بدون استدلال نپذیریم نمی تونیم استدلال کنیم و چیزهای جدیدی به دست آوریم. حال من می خواهم ببینم مشکل کسی که دنیا را مادی می بیند چیست؟ و یا مشکل کسی که دنیا را الهی می بیند چیست؟

بیان مادی

همه عالم از اجزایی مادی تشکیل شده است که از ابتدا بوده اند. این اجزا با تغییر نسبت ها و ارتباطشان تغییراتی را حاصل می کنند و الا خود لا یتغییر هستند. انسان هم که این قدر با فهم و شعور است، در گذشته برایش بعید بود که مادی باشد اما تحقیقات اخیر پیرامون شبکه های عصبی این فرض را که انسان هم شبکه ای عصبی است به ذهن نزدیک می کند. حال آن که این موضوع با ادراک یا اختیار ما هم تناقض ندارد، بلکه تحقیقات اخیر کوانتم نشان می دهند که اتفاقهایی بدون علت می افتند که موید اختیار ماست و ادراک هم با ریزبینی هیچ منافاتی با این مدل از جهان ندارد.

بیان الهی

تنها یک موجود هست که از ابتدا هست و آن هم بقیه موجودات را با خود می آورد. این خداوند است که تنها تاثیر گذار در عالم هستی است. اتفاقاتی که در عالم ماده می بینید و بدون علت رخ می دهند هم به دلیل این است که از اراده ای فرامادی ناشی می شوند. علیت یک مفهوم همه گیر است. تنها به دلیل این که شما به دنبال علت ها در ماده هستید بعضی چیزها را بدون علت می بینید؛ تبصره تنها یک چیز وجود دارد که علتی ندارد و آن هم ذات باری تعالی است.

 

خوب حالا باید چه خاکی به سرمون بریزیم؟

در واقع نمی توان کاری کرد. ایمان ظاهرا امری ابتدایی است. شهید مطهری در بحث منطق مادی بیان می کنند که باید حواسمان باشد منطق مادی مان صحیح باشد، با مراقبت و حواس جمع بودن. اما راهی قطعی برای آن وجود ندارد. هرچند این سخنان من از روی وسواس است. اگر این که جمع نقیضین محال است را قبول دارید کاملا طبق جهانبینی دوم پیش خواهید رفت.

این جهان بینی اول که اینجا گفتم واقعا زپرتی است، به راحتی خود متناقض است. به این صورت که علیت را عام دانسته و قائل به حقیقت خارجی است. اما تنها از بیان خدای یکتایی که با این فرضها اثبات می شود سر باز زده است. این تفاوت نظرهایی که می گویم در فلسفه های درست و حسابی است.

اما نکته مثبت آن است که آن چه که مشاهده می شود این است که ورود به مسئله از طرق مختلف به جواب های مشابهی می رسد. یعنی جهان بینی های متفاوتی هستند که نتایج یکسان می گیرند. مثلا همین دو بیان فوق واقعا قابل سازگار کردن هستند.

امید تنها در جهان بینی دوم است

یک نکته مثبت دیگر آن است که با فرضهای دومی واقعا زندگی معنای بهتری خواهد داشت. با جهان بینی دوم می توانیم دعا کنیم تا خداوند به علم ما بیفزاید در صورتی که در جهان بینی اول هیچ. اصلا زندگی معنی خاصی ندارد. نمی خواهم بگویم باید معنی خاصی داشته باشد اما این را بگویم که کسانی که ادعا می کنند باید پی لذتها بدوند واقعا اگر به بیان اول ایمان داشته باشند لذتی هم نمی برند.

95/10/25 موافقین 0 مخالفین 0
alto stratous

نظرات (0)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

عقلانیت، اسمی با معنای فراموش شده

عقلانیت، اسمی با معنای فراموش شده

در عصری قرار داریم که قبل از این که ما فکر کنیم که چه چیز را ببینیم یا چه را بشنویم چیزی را می بینیم یا چیزی را می شنویم. این موضوع کم کم باعث به حاشیه رفتن فکر شده است و ما نسبت به زندگی خود رویکردی احساسی پیدا کرده ایم.
گاه به جای پاسخ دادن به محتوای سخن افراد به لحن آنها پاسخ می دهیم، گاه برای راضی کردن جسممان تا دیروقت بیدار می مانیم یا تا دیروقت می خوابیم. گاه برای ایجاد تنوع برای زندگیمان به ورزشگاه می رویم و صدی پنجاه از حرفهایمان را فحش می دهیم.
در چنین دنیایی برای شخصی که هنوز ته دلش چیزی آزارش می دهد و می گوید «که چه؟؟؟» تنها دست‌آویز برای رهایی از قلقلک درونی اش عقل است. این وبلاگ نمودی از تلاشهای مذبوحانه یک عاشق در استدلال عقلانی درباره دنیای پیرامونش است. باشد که عقل و احساس از میهمانی طولانی خود در خانه یکدیگر برخیزند و سر جای خود بروند...

عقلانیت

95/04/15 موافقین 0 مخالفین 0
alto stratous

نظرات (1)

alto stratous
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

سوء استفاده از قانون؟

سلام،

چندی پیش در دیدار افطاری دانشجویی رهبری با فعالان تشکلهای دانشجویی یکی از عزیزان دانشجو سخنانی شامل اظهار نظری پیرامون مسئله حصر ایراد فرمودند و رهبری هم در بازتاب حرفهایی زدند که در نگاه سطحی جدل می نماید اما با نگاهی عمیق‌تر می توان چیزهای دیگری دید.

 

ادامه مطلب

نتایج مورد غفلت

نتایج مورد غفلت

سلام،

گاهی با دل خود می پذیریم که خالقی حکیم، مدبر و توانا داریم اما از نتایج عقلی این پذیرش غافلیم. چه آنکه اگر از آنها آگاه بودیم سعی می کردیم این تمایل قلبی را مدفون کنیم. در این نوشته به چند نتیجه گیری از باورهای قلبی ای که داریم اشاره خواهد شد.

این موارد را فرض می کنیم و نتایجی از آنها خواهیم گرفت:
1- قیامت خواهد شد و هر کس جزای کار خود را خواهد دید.
2- آنچه در قرآن آمده است همان است که درست و غلط کارها را بیان می کند.
3- چنان که کاری در قیامت گریبان گیرمان شود باید آن را ترک کنیم و چنان چه برای کاری در قیامت به ما پاداش بدهند باید به آن مبادرت کنیم.

بسیار خوب. در قرآن کریم آمده است که با پولهایتان در راه خدا جهاد کنید. من شخصا ته دلم این را نمی طلبم. سختم است که مثلا کل اموالم را در راه خدا خرج کنم. راه خدا هم که آشکار است. مثلا خرج اموال در کارهای فرهنگی از راه های خداست. سرمایه گذاری در یک کار تولیدی که سود کمتری دارد از راه های خداست. بعضا باورهای ما مطابق آنچه عمل می کنیم نیستند.
در قرآن آمده که هوای نفس چیز خیلی بدی است و کارهایی که به آنها امر می کند را نباید انجام داد. این در صورتی است که جامعه ای داریم که بخش بزرگی از ترافیک اینترنت آن صرف دیدن رسانه های مستحجن می شود. وقتی هم با آن جوان یا پیر آلوده دمخور می شوی می بینی سه فرض فوق را قبول دارد.
همه قبول داریم که به هیچ هدفی جز گشایش مادی پای میز مذاکره با آمریکا نرفته ایم - این را همه قبول داریم. مسئولین را در اینجا عتاب نمی کنم چرا که مردم هر خواهشی داشته باشند مسئولی را انتخاب می کنند که آن را برطرف کند. این در صورتی است که اکثریت مطلق مردم ایران سه فرض فوق را قبول دارند و قبول برجام برای مردم ایران دقیقا مخالف سه فرض فوق است.
در قرآن داریم که اگر مومن باشید کافران بر شما راه تسلطی ندارند و در خیلی از جاهای دیگر قرآن می گوید مومن باشید. پس قرآن می گوید کاری کنید که کافران بر علیه شما راهی نداشته باشند. برجام دقیقا راه و روشی برای آمریکا بود که ما را از توسعه هسته ای - و به نظر من هر نوع پیشرفتی - باز دارد. مومنان می ایستند حتی اگر خرمایی را چند نفره به عنوان غذای یک روز بخورند باز هم می ایستند - گرچه به نظر من در وضع برجام ما در شرایط شعب ابی طالب نبودیم.

شاید برای شما هم جالب بود که انسان موحدی که به توحیدش عمل می کند -من که به توحید کاملا عمل نمی کنم- حامی برجام نیست اما باید نگاهی دوباره به باورها و عملهایمان بیندازیم و ببینیم که چقدر از باورهایمان دور شده ایم.

برجام

عقلانیت

95/04/17 موافقین 0 مخالفین 0
alto stratous

نظرات (0)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.