پایان نامه علوم اجتماعی -بررسی انسان شناختی استراتژی های قدرت
پایاننامه برای کارشناسی ارشد
بررسی انسانشناختی استراتژیهای قدرت زنان کُرد
(بررسی موردی زنان طبقه متوسط شهرستان سنندج)
استاد راهنما: دکتر ناصر فکوهی
استاد مشاور: دکتر منیژه مقصودی
نگارنده:
گروه: انسان?شناسی
تکه هایی از متن به عنوان نمونه :
چکیده:
تحقیق حاضر با رویکرد انسانشناسانه به بحث درباره شیوهها و راهکارهایی میپردازد که زنان کرد در راستای رسیدن به منافع و اهدافشان در خانواده در ارتباط با همسرشان به کار میگیرند. که این بررسی به صورت بررسی موردی و با بهره گرفتن از روشهای مصاحبه عمیق، مشاهده مشارکتی و مصاحبههای گروهی متمرکز بر زنان طبقهی متوسط شهرستان سنندج انجام یافته است، در اینجا قدرت در سطح خرد یعنی در سطح خانواده بررسی میشود که در خانواده نیز بیشتر تمرکز بر زن و شوهر است. که بر اساس نتایج حاصله میتوان گفت هر زمان که کانال گفتوگوی زن مسدود میگردد زنان به طرف استفاده از کنشهای وسیلهای میروند و در این میان بیشتر از هر چیز از مسائل زناشوئی در جهت تنبیه و تشویق و اثرگذاری بر همسر خود استفاده میکنند و کمترین استفاده را از قدرت بدنی مینمایند. در روی آوردن به کنش ارتباطی شرایط و ویژگیها و موقعیت زن و مرد هر دو مهم و مؤثر میباشد.
در این بررسی میتوان فوبیای زنان در مورد از دست دادن شوهر به صورت اغوای او توسط زن دیگر و تلاشهای آنان در این راستا را دید و مسئلهی مهم دیگر الگوی فرهنگی است که این جامعه برای زنان مناسب میداند، الگوی خشن مادر-همسر میباشد که اما میتوان الگوی آرزو شده کاملاً متفاوت از آن را در ذهن هم زنان و هم مردان این جامعه دید که در حرکت زنان به سوی این نوع جدید از رفتار، به شدت میتوان فقر منش را در میان جامعه کُرد دید.
در نهایت میتوان گفت زنان به دلیل عدم وجود قوانین هنجارها و ساختارهایی که قدرت را برای زنان جایز بداند، زنان از ابراز قدرت به شکل آشکار و مستقیم پرهیز کرده و به روشهای پنهان ابراز قدرت روی میآورند و علیرغم موانع و قدرت مردانه در جهت هماهنگ کردن زنان در راستای منافع همسرانشان، میتوان راهکارهای زنان در جهت تعکیس این امر را مشاهده کرد.
کلید واژه:
انسانشناسی سیاسی، انسانشناسی جنسیت، انسانشناسی روانشناختی، زن، قدرت، کُرد، سنندج، طبقهی متوسط.
مقدمه:
از ویژگیهای بارز جامعه ایرانی مردسالاری میباشد. اما نمیتوان تصور کرد که زنان در تمامی حوزهها و تمامی زمانها تحت تسلطاند و این مردان هستند که جریان امور را تعیین میکنند. چنان که کتی?دیویس معتقد است: «تاکنون با مفهوم قدرت طوری برخورد می?شده که گویی فقط در اختیار مردان است و قدرت در اجتماعات برابری طلبانه آرمانی مورد نظر جایی ندارد. اما بررسی?ها نشان داد که قدرت در میان زنان نیز وجود دارد و آنان همچون کنش?گرانی که از قدرت استفاده می?کنند مطرح هستند.» (اعزازی، 1385: 17-16)
در تحقیق حاضر سعی بر آن شده به روشهایی که زنان کرد بکار میبرند تا در خانواده خویش جریان برخی از امور را به نفع خود گردانند و به اهداف خود رسیده وایدههایشان را تحقق بخشند، پی ببریم. ما در جهت تحلیل روشها و استراتژیهای آنان، کارایی و اثربخشی این استراتژیها گام برمیداریم.«تصمیم?گیری پنهان از این منظر یعنی آرایش صحنه برای حفظ قدرت از طریق شیوه?هایی مانند کنترل اطلاعات فرد B و دسترسی به وسایل ارتباط جمعی و ایدئولوژی?سازی در راستای سرپوش نهادن بر اختلاف منافع پنهان A وB یا سازماندهی تحقق منافع توسط A، چنان که تحت این شرایط مؤثرترین حالت تصمیم?گیری پنهان است که B با توجه به ساخت?های موجود و علی?رغم میل خود شرایط را بپذیرد و خویشتن را برای طرح مسئله ذی?حق نداند» (محمدی?اصل، 1381: 63-62)
ترفندهای زنان در گریز از قدرت مردانه و اثرگذاری بر امور در خانواده برحسب طبقه اجتماعی، سبک زندگی، میزان تحصیلات، تعلق به گروه قومی و دینی و. تغییراتی میپذیرد. لذا در اینجا سعی بر آن بوده استراتژیهای قدرت را در یکی از گروههای همگن زنان، یعنی زنان طبقه متوسط شهرستان سنندج بررسی کنیم. البته با یادآوری این نکته که ما استراتژیهای قدرت زنان کرد را از خلال روابط خویشاوندی و در میان گروه خانوادگی میپردازیم. خانواده کوچکترین واحد اجتماعی و خصوصی?ترین واحد نیز هست. بسیاری از تنبیهات سخت بدنی زن توسط شوهر، و یا فرزندان توسط پدر، ناپدری و نامادری و دیگر افراد بزرگسال در خانواده و نیز آزارهای کلامی و روانی در داخل خانه صورت می?گیرد. نگارنده بر این اعتقاد است که زمانی که افراد از کنش ارتباطی استفاده می?کنند توسل به کنش وسیله?ای و استراتژیک کاهش می?یابد. در کنش ارتباطی است که سلامت جسم و روان افراد حفظ می?شود. زن و شوهری که بتوانند با هم به راحتی و بدون موانع به کنش ارتباطی بپردازند فضای سالمتری در خانه تولید خواهند کرد و این سلامت ارتباط بر کودکان و ارتباط آنان با والدین تأثیر بسیاری خواهد گذاشت و در آینده همین الگوها نه تنها در خانواده?ها که از طریق افراد خانواده، در سطح اجتماعی و حوزه عمومی نیز، به رفتار در خواهد آمد و لذا به سلامت جامعه کمک فراوان خواهد نمود. من کارم را از سطح خانواده که اولین نهاد اجتماعی کردن افراد است شروع کرده?ام که اولین قدمها را برای داشتن جامعه?ای برابر، آزاد و عادل را از همین اولین آموزشگاه شروع کرده باشیم.«ارتباط بزرگ?ترین عامل منفردی است که بر سلامت انسان و رابطه?اش با دیگران اثر می?گذارد» (ستیر، 1373: 75)
طرح مساله:
معمولاً همیشه از قدرت مردانه بحث شده و از زنان به گونهای یادشده که قدرتی نداشته و تصمیمگیریها، اعمال خشونتهای جسمی، جنسی و روانی و. همه از طرف مردان اعمال میشوند. بررسیها در مورد قدرت زنان اندک بوده، خصوصاً در مورد زنان کُرد.
اصطلاح «غیرشدگی»[1] با مفهوم «دیگری شدن» و مفهوم فوکویی«بیرونی شدن» یا حاشیهای شدن شخص ارتباط نزدیک دارد. شرایط غیرشدگی که اغلب مترادف با «دیگری» تصور شده است، مختص شخص حاشیهای یا پیرامونی است که به مراکز قدرت دسترسی ندارد. مراکز، نقطه مبدأ را بازنمایی میکنند که در آن نقطه معنی به مثابه هنجار تعیین کننده، تأیید و تثبیت شده است. کسانی که به دلیل طبقاتی، کاستی، جنسیتی یا مذهبی از مرکز طرد میشوند نامرتبط با قواعد هنجاری طبقهبندی میشوند و«دیگری[2]» نام میگیرند. نظریه پردازان فمینیست بحث میکنند که مردسالاری با بهره گرفتن از الگوهای هویتیِ ذات گرایانه و زیستشناسانه برای زنان، غیرشدگی را به تجربه زنان نسبت داده است. به این ترتیب تجربه زنان همگن شده، به حواشی رانده شده و در انقیاد هنجار عام، یعنی تجربه مرد درآمده است تا به قدرت مردسالاری مشروعیت و حقانیت بخشد.(هام وگمبل، 1382: 30) به همین دلیل از تجربه قدرتنمایی زنان بسیار کم سخن گفته میشود. دیگر آن که زنان عمده فعالیتشان در خانه بوده و خانه یک حوزه خصوصی است که حوزه خصوصی در برابر حوزه عمومی کمتر به چشم میآید و اخبار در مورد اتفاقات و رویدادها و رفتارها درون خانه بسیار کمتر از حوزه عمومی منتشر میشود. حوزه خصوصی جایی است که رفت و آمد به آن کم و کنترل شده است و لذا اطلاعات درباره آن اندک میباشد اما حوزه عمومی بسیار راحتتر به چشم میآید و حال که زنان تا چند دهه اخیر محدود به حوزه خصوصی بودهاند اطلاعات ما از رفتارهای آنها کمتر میباشد.
«از دیدگاه انسانشناسی فمینیستی همه فرهنگها زنان را در حوزه خانگی (خصوصی) و مردان را در قلمرو عمومی قرار میدهند. به اعتقاد میشل روزالدو بین فرودستی زنان در یک جامعه مشخص و میزان جدایی بین قلمروهای عمومی و خانگی رابطه مستقیمی وجود دارد.(روزالدو، به نقل از هام، 1382: 357)
لذا سعی کردیم که روابط قدرت را در عرصه خصوصی، قلمروی که زنان بیشترین حضورشان را در این عرصه دارند، بررسی کنیم.
«نکتهای که باید بدان توجه داشت این است که علم سیاست، تنها به مطالعه و بررسی رابطه قدرت در سپهر عمومی میپردازد، در حالی که در زندگی خصوصی نیز رابطه قدرت وجود دارد و تفکیک میان دو حوزه، موجب بیتوجهی به مسئله قدرت در عرصه خصوصی است. در دوره اخیر، نه تنها فمینیستها، بلکه سایر اندیشمندان و نظریهپردازان، به دنبال رابطه قدرت در همه عرصهها هستند. از این رو، تعریف سیاست توسعه یافته است و دیگر محدود به قدرت حاکمیت و دولت نمیشود و زندگی خصوصی را نیز در بر میگیرد.» (مشیرزاده، 1383: 172)
روابط قدرت در خانواده متاثر از فرهنگ حاکم بر جامعه میباشد و نیز به نوبه خود تأثیرگذار بر فرهنگ حاکم. در اینجا نمیتوان از همه زنان کرد حرف زد زیرا این زنان برحسب ویژگیهایی از جمله طبقه اقتصادیشان و. وضعیتشان فرق میکند.
علاوه براین وضعیت زنان کرد در ایران با زنان کرد در سایر کشورها هرچند تشابهاتی دارد، اما تفاوتهایی نیز میپذیرد زیرا فرهنگ کردها در هر کشور، از فرهنگ غالب در آن کشور تأثیراتی پذیرفته که این تأثیرات بر نگرش آن خرده فرهنگ نسبت به منزلت و حقوق زنان و میزان مشارکتدهی زنان در فعالیتها تأثیر میگذارد.
به همین دلیل ما اینجا از زنان در شهر سنندج که یکی از شهرهای کردنشین در ایران میباشد سخن میگوییم.
یکی از عرصههایی که قدرت در آن ظاهر میشود و روابط قدرت را در آن میتوان دید عرصه خانواده است. که خصوصاً برای بررسی قدرت زنان، عرصه قابل مطالعه و قابل دسترسیتری است. نگرش نسبت به زنان در این نهاد، بر نگرش در دیگر نهادها هم تأثیر گذاشته و نیز تأثیر میپذیرد. زیرا بخش بزرگی از اجتماعیشدن و یادگیری در خانه و خانواده روی میدهد و همین افراد بازیگران سیستم اجتماعی خواهند شد. از سیستمهای اجتماعی تأثیر پذیرفته و نیز بر آن تأثیر میگذارند و نگرشها و عادات رفتاری خود را در مکانها و عرصههای مختلف با خود حمل میکنند.
قدرت مردان، در جامعه نسبت به قدرت زنان شناخته شدهتر است زیرا آنها بسیار بیشتر از زنان در عرصههای اجتماعی حضور رسمی و صوری دارند. در برخی موارد هرچند زنان ظاهراً حضور ندارند و ما زنان را رسماً در جایگاه تصمیمگیرنده نمیبینیم. اما در واقع رهبران پشت پردهاند. در این موارد شاید نمیتوان از واژه قدرت در معنای تخصصی آن و یا حتی اقتدار نام برد و بتوان از نفوذ زنان سخن گفت. آنان گاه نظرات و ایدههایشان را از طریق انتقال آنها به مردان، وارد عرصه عمل کرده و بدین ترتیب در بسیاری از امور دخالت میکنند. یعنی هرچند در ظاهر امر این مرد است که حرف میزند و رأیش را بیان میکند اما فیالواقع این تفکرات و نظرات زن است که او را به این نظر یا عمل سوق داده است. مثلاً در کردستان در مراسمی که مهریه[3] تعیین میشود، این تنها مردان هستند که در اتاقی گردهم نشسته و بر سر مقدار آن چانه میزنند. اما این تنها ظاهر قضیه است. درواقع در بسیاری از خانوادهها قبل از شروع این مراسم، در خانه زنان شروع به بحث با مردان خانواده میکنند و مقدار مناسب مهریه را به او میگویند. حتی او را مجهز به دلایل و شواهدی میکنند تا در مراسم برای اقناع طرف مقابل از آن استفاده کند. آیین تعیین مهریه نمونهای است از صحنههای نفوذ زنان. و اما زن برای این نفوذ، از راهکارها و تمهیداتی بهره میبرد که موضوع اصلی مورد بحث ما است.
اما چون زنان در بسیاری از موارد خود در صحنه ظاهر نمیشوند، حرفی نزده و درظاهر در قضیه دخالتی ندارند، سبب این تصور در اکثریت مردم گشته که زنان منفعل و بدون قدرتاند. به همین دلیل شناسایی نحوه اعمال قدرت از طرف زنان در عرصههایی از خانواده از جمله: عرصه اقتصادی، عرصه تربیت فرزندان، عرصه زناشویی و. هدف این تحقیق میباشد. برتراند راسل در کتابش با نام قدرت، از قدرت پشت پرده سخن میگوید. او مینویسد« در هر سازمان بزرگی که زمامداران قدرت زیادی در اختیار دارند، مردان(یا زنان) کوچکتری هم هستند که با شیوههای شخصی خود در رهبران نفوذ میکنند» و البته او صفات لازم برای کسب قدرت پشت پرده را متفاوت از صفات لازم برای انواع دیگر قدرت میداند.(راسل: 1371، 71)
در اینجا واژه قدرت را به عنوان یک واژه عمومی بکار میبریم. در ذیل آن واژه های تخصصی اقتدار، نفوذ، دستکاری و. وجود دارد. شکل خاصی از قدرت موردنظر ما نمیباشد. بلکه مهم این است که زنان بر امور در خانواده موثر واقع میشوند یعنی آنها را تحتتأثیر قرار میدهند. حال این تأثیرگذاری ناشی از اقتدار، زورگویی و سلطه باشد و یا ناشی از چانهزنی، اقناع و. مهم نحوه تأثیرگذاری و تاکتیکها و نیز سیاستهای زنان در طی جریان تأثیرگذاری میباشد. که حال هدف زن از این تأثیرگذاری تامین منافع شخصی خویش، منافع خانواده پدریاش و یا نفع خانوادهای که تشکیل داده است باشد. محور اصلی بحث ترفندها، گریزها، سیاست و استراتژیهایی است که این زنان در جهت رسیدن به آنچه نفع و مقصود میدانند بکار میگیرند.
«قدرت پدیدهای است که همیشه در زندگی اجتماعی وجود دارد. در همه گروههای انسانی برخی افراد اقتدار و نفوذی بیش از دیگران دارند و خودِ گروهها نیز از نظر میزان قدرتشان متفاوتند. معمولاً قدرت و نابرابری رابطه نزدیکی بایکدیگر دارند. قدرتمندان میتوانند منابع ارزشمند مانند دارایی و ثروت را انباشته کنند و به دست آوردن چنین منابعی به نوبه خود وسیله ایجاد قدرت است.» (صبوری: 1381،26)
هرچند به دغدغه اصلی زنان و منبع اصلی موردنزاع آنها و حتی میزان کارایی این روشها نیز پرداخته میشود اما اینکه آنچه او نفع خویش تشخیص میدهد آیا تشخیص درستی است و اینکه زندگی و انرژی و توان خویش را در جهت توهمی تلف کرده و یا اینکه آیا این روشها اخلاقی و منطقیاند یا نه در محور اصلی مباحث ما قرار ندارد و صرفاً در راستای محور اصلی، اشارهای به آنها خواهد شد.
لذا در اینجا اصطلاح کلی استراتژیهای قدرت به راهکارها، ترفندها، گریزها، رفتارها، اعمال و. در جهت نفوذ، اقتدار، سلطه، قدرت و. اشاره دارد.
شرح مفاهیم
«انسانشناسان فمینیست بین قدرت، اقتدار و نفوذ تمایز قائل میشوند. به نظر آنان زنان، به لحاظ بینا فرهنگی از برخی شکلهای قدرت در تصمیمگیری اجتماعی برخوردار میشوند. ولی از آنجا که فعالیتهای مردان کانون ارزش فرهنگی است در تمامی فرهنگها منبع مشروعیت در اعمال قدرت نیز مردان هستند.» (هام وکمپل. 1382: 347)
«قدرت خانگی[4] اما خاصیت یا صفتی در یک سیستم خانوادگی است که براساس آن فرد یا افرادی توانایی(بالقوه یا بالفعل) تغییر رفتار دیگر اعضای خانواده را دارند. منابع قدرت را معمولاً در ارتباط با شاخصهایی چون تحصیلات، درآمد، مالکیت، شغل و . میدانند.در این حوزه به روابط داخلی افراد و فرایندهایی که در آن قدرت شکل میگیرد نظیر تصمیم گیریها، حل مشکلات، حل تضادها و . توجه میشود. منابع قدرت ویژگیها یا نهادهایی را در بردارد که موجب تمایز عامل قدرت و تابع قدرت میشوند. این منابع شامل شخصیت، مالکیت و سازمان میشود.(گالبریت، 1373: 11)
«فرهنگ علوماجتماعی قدرت را اینگونه تعریف میکند: قدرت در کلیترین مفهوم آن عبارت است از:
الف) توانایی(اعمال شده یا نشده) برای ایجاد رویداد معین
ب) نفوذ اعمال شده به وسیله یک فرد یا گروه به هر طریق بر رفتار دیگران در جهات مورد نظر.
این تعریف در واقع از تعریف معروف مارکس و برگرفته شده است که قدرت را«توانایی اعمال اراده خود در یک رابطه اجتماعی معین صرف نظر اینکه مبنای آن توانایی چیست، حتی در برابر مخالفت و به رغم اراده دیگران» تعریف میکند.» (صبوری. 1381، 25-24)
«قدرت در معنایی عام قابلیت انجام اعمال مؤثر یا توانایی اثرگذاری مطلوب بر اشیاء یا افراد است.»(ریویر. 1382. 28)
دال در رابطه با قدرت معتقد است که:
«طرف A بر طرف B تا جایی قدرت اعمال میکند که بتواند طرف B را به کاری وا دارد که در غیر آن صورت کار مزبور را انجام نمیداد.» (Dahl . R , 1957: 203)
«مفهوم اقتدار به وضعیتی اشاره دارد که در آن اعمال کنندگان قدرت از نظر عموم مردم دارندگان به حق با مشروع قدرت پنداشته میشوند، بدین سان ، قدرت به تنهایی به مفهوم وضعیتی است که به توانایی کاربرد زور اشاره دارد اما اقتدار ویژگی رضایت را هم در بر دارد.» (صبوری، 1381. 28)
«قدرت به اعمال نفوذ با تکیه بر نوعی مجازات اطلاق میشود(کاربرد زور جسمانی، شدیدترین نوع مجازات منفی است)؛ اما اقتدار به اعمال نفوذ مبتنی بر حیثیت شخصی و یا منزلتِ یک سمت اطلاق میشود.» (بیتس و پلاگ. 1375: 654)
«سیاست ترجمه واژه یونانی Politeia است که یونانیها به آن نظام شهری میگفتند. یعنی شیوه سازمان بخشیدن به فرماندهی که در دولت شهرهای یونانی به مفهوم سازمان دهی تمام اجتماع در نظر گرفته میشد. این واژه به مفهوم شهروندی، حکومت و شکل حکومت نیز به کاربرده شده است.» (صبوری. 1381، 23)
«واژه سیاست در زبان فارسی به معنای(1) با داشتن ملک، حکومت، ریاست و داوری (2) مصلحت، تدبیر و دوراندیشی (3) قهر کردن و هیبت نمودن (4) شکنجه، عذاب و عقوبت و مجازات کردن است.» (دهخدا، 1345، 742- 741)
«خانواده یک گروه زیستی ـ اجتماعی است که حداقل از دو نفر(مرد ـ زن) که با یکدیگر نسبت خونی ندارند تشکیل شده معمولاً خانواده، محلی برای فرزندآوری است و حداقل کارکرد خانواده این است که محیطی را فراهم میسازد که در آن نه تنها نیازهای طبیعی افراد برآورده میشود بلکه جایگاه اجتماعی ـ فرهنگی فرد نیز تثبیت میگردد. شکل جهانی خانواده امروزی به شکل زیستی شامل والدین و فرزندان میباشد.(Gould and Lokolb, 1964. 257-259) و دکتر ساروخانی خانواده را این چنین تعریف میکنند. «خانواده گروهی است اجتماعی و متشکل از افرادی که دارای روابط سببی(زن-شوهر)، احیاناً نسبی(در صورت وجود فرزندان) و گاه فرزندپذیری با یکدیگرند.»(ساروخانی، 1370: 144)
ایدئولوژی«یعنی ارزشها و باورهایی که به تحکیم موقعیت گروههای قدرتمندتر به زیان گروههای کم قدرتتر یاری میرسانند. قدرت، ایدئولوژی و تضاد همواره با یکدیگر پیوند نزدیک دارند. بسیاری از ستیزهها به علت پاداشهایی که قدرت میتواند به همراه آورد، بر سر قدرت است.»(گیدنز 1381: 767)
فضای خصوصی: فضایی که مربوط میشود به کوچکترین واحد اجتماعی یعنی خانواده. وقتی از یک خانه یا آپارتمان حرف میزنیم با فضای خصوصی سروکار داریم که افراد محدودی به آن رفت و آمد دارند.(فکوهی. 1381 جزوه درس انسانشناسی شهری) هیچکس نمیتواند بدون رضایت ساکن به محل مسکونی وارد شود. فضای خصوصی از نظر حقوقی حفاظت شده است.